هفتاد و دو
تلخ
تنها
فراموش شده
دلشکسته
ساکت
و به طرز غیرقابل باوری، قوی در برابرِ احمقانه اشک ریختن!
یادِ دورانی افتادم که همهی گریههامو نگه میداشتم واسه شب که کسی نفهمه چقد گریه میکنم و چرا ![]()
"مرگِ دل آرزویت اگر بود، مانده بودی اگر میشنیدی"
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۰ ساعت 20:22 توسط مهسا
|