هفتاد و شیش

حتی یه نفر‌. حتی یه نفر رو ندارم که این قلب رو باز کنم و از دردام‌ بگم براش.

و حتی اینم نمی‌تونم به کسی بگم...

احساس می‌کنم خیلی زود می‌میرم.

خیلی خیلی زود، مثلا کمتر از یه ماه...

هفتاد و پنج

مغزم داره می‌ترکه از بس توش دعوا کردم

از بس غصه خوردم

قلبم یه جوریه انگار پنجه کشیدی روش، زخمیِ زخمی

.............

انقد خسته‌م از اینکه منتظر شدم‌...

از اینکه هی خودمو دلداری‌ دادم

هی گفتم باشه اصلا مهم نیس بابا

..............

می‌میرم از حرص و ناراحتی، ولی وقتی بهش نگاه می‌کنم می‌خوام بغلش‌ کنم فقط، و جالبه واقعا میرم بغلش می‌کنم و ناراحتیامو‌ می‌ذارم واسه بعد.

.......

احساس می‌کنم کرونا گرفتم‌.

...........

چقد دلخورم‌... چقد شکسته‌م‌... چقد بدبختم‌... چقد تنهام‌...

هر شب با گریه می‌خوابم‌. هر شب، بلااستثنا‌ [لبخند]