دوازده
هیچی دیگه...
به شرح و توضیح نمیاد
منگم
حتی نمیدونم اینجا چی باید بنویسم
چون به هیچ کس هیچی نمیتونم بگم
میدونی اگه یه مدت طولانی نباشه چی میشه؟
میفهمه چقد بی من خوب و اوکیه همه چی
میفهمه چقد اضافی بودم
بعد میاد میگه برای تو بهتره که با هم نباشیم
اینکه حتی یه قطره اشک از چشمم نیومده وحشتناک ترین چیز این ماجراس...
یخ زدم فقط
بهتر که شدم مینویسم...
+ نوشته شده در سه شنبه بیستم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 10:59 توسط مهسا
|