هفده
قلبم داره از جاش درمیاد...
داشتم با دخترا وسط مهمونی میرقصیدم یهو استوریشو دیدم و وا رفتم...
قشنگ فشارم افتاد
چرااااا
چته دختر آخه؟
دلم میخواد یه سنگ اندازه خودم بیفته رو سرم... بمیرم راحت شم از دست این مهسا....
بغض داره خفه م میکنه وسط مهمونی...
سرم گیج میره
اثر داروهاس میدونم... داروها......
اضطرابم صد برابر شده...
تنها امیدم، تنها دلخوشیم، تنها آرامشم، تنهام گذاشته...
کاش بمیرم.....
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۹ ساعت 21:46 توسط مهسا